ايران من

ايران من

عمر آنقدر کوتاه است که نمی‌ارزد آدم حقیر و کوچک بماند. (دیزرائیلی)

سرانجام قصه ی چت…

شدم با چت اسیر و مبتلایش – شبا پیغام می دادم از برایش

به من می گفت هیجده ساله هستم – تو اسمت را بگو، من هاله هستم ب

گفتم اسم من هم هست فرهاد – ز دست عاشقی صد داد و بیداد

بگفت هاله ز موهای کمندش – کمان ِابرو و قد بلندش

بگفت چشمان من خیلی فریباست – ز صورت هم نگو البته زیباست

ندیده عاشق زارش شدم من – اسیرش گشته بیمارش شدم من

ز بس هرشب به او چت می نمودم – به او من کم کم عادت می نمودم

در او دیدم تمام آرزوهام – که باشد همسر و امید فردام

برای دیدنش بی تاب بودم – زفکرش بی خور و بی خواب بودم

به خود گفتم که وقت آن رسیده – که بینم چهره ی آن نور دیده

به او گفتم که قصدم دیدن توست – زمان دیدن و بوییدن توست

ز رویا رویی ام او طفره می رفت – هراسان بود او از دیدنم سخت

خلاصه راضی اش کردم به اجبار – گرفتم روز بعدش وقت دیدار

رسید از راه، وقت و روز موعود – زدم از خانه بیرون اندکی زود

چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت – توگویی اژدهایی بر من آویخت

به جای هاله ی ناز و فریبا – بدیدم زشت رویی بود آنجا

ندیدم من اثر از قد رعنا – کمان ِابرو و چشم فریبا

مسن تر بود او از مادر من – بشد صد خاک عالم بر سر من

ز ترس و وحشتم از هوش رفتم – از آن ماتم کده مدهوش رفتم

به خود چون آمدم، دیدم که او نیست – دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست

به خود لعنت فرستادم که دیگر – نیابم با چت از بهر خود همسر

بگفتم سرگذشتم را به «جاوید» – به شعر آورد او هم آنچه بشنید

که تا گیرند از آن درس عبرت – سرانجامی ندارد قصّه ی چت



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: عزت اله ׀ تاریخ: سه شنبه 9 مهر 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

به وبلاگ ايران من خوش آمــــــــــــــــديد.


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , ezzat.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM